به نام حضرت دوست
سرورم!
این منم!! که عمری ریزه خوار خان تو بوده ام!
همان کودک خردسال که تو او را پروردی!
من همان نادانم که تو او را آمرزش دادی!
من همان گمراهم که تو هدایت اش کردی!
من همان زمین خورده ام که تو با دستگیری خود بلندش کردی!
من همان هراس زاده ام که تو امانش دادی!
همان گرسنهام که تو سیرش کردی!
همان تشنه ام که تو سیرابش کردی!
همان برهنهام که تو پوشاکش دادی!
همان نیازمندم که تو بی نیازش کردی!
همان ناتوانم که تو نیرویش بخشیدی!
همان ذلیلم که تو عزت اش دادی!
همان بیمارم که با شفای خود درمانش کردی!
همان گدایم که از دهشات بهرهمندش ساختی!
همان گنهکارم که بر گناهانش پرده افکندی!
و
همان خطاکارم که لغذشش را بخشیدی!
من آن اندک شمارم که تو بر شمار آن افزودی!
من آن لگد کوب شدهام که تو او را یاری دادی!
من همان آوارهام که تو او را در پناه گرفتی!
برداشت از دعای ابوحمزه ثمالی